مأمــــن خاطرات مــن

مأمــــن خاطرات مــن

روزای خوب تو راهه !
مأمــــن خاطرات مــن

مأمــــن خاطرات مــن

روزای خوب تو راهه !

منِ حقیقی!

آدم ها از لحاظ رفتاری به دو دسته تقسیم میشن:

دسته ی اول آدم های یک رو _دسته ی دوم آدم های دورو

افرادی که شامل دسته ی اول میشن ممکنه با اولین بار دیدنشون زیاد ازشون خوشمون نیاد یا حتی از خیلی رفتاراشون بدمون بیاد یا اینکه اصلا بهمون بر بخوره حتی!!!

و دیده شده عده ی زیادی از افراد دسته ی اول به دورن، چرا؟ چون که همیشه و همه جا خودشونن، هرکجا که قراره برن نقابِ مخصوص اون مکان رو بر چهره نمیزنن! و همینطور که میدونیم تنها گناهشون یک رو بودنشونه!

اما افراد دسته ی دوم..که متاسفانه تعدادشون داره نجومی میشه..خیلی کم پیش اومده خودشون باشن در جمع..یا حتی ممکنه هیچ وقت خودشون نباشن..این افراد به ظاهر خیلی خوب و مهربون و لطیفن و حسابی هم محبوب..اما کافیه بیشتر از یک شبانه روز با شما باشن اون وقته که متوجه میشید نه بابا اون ایده آلی که همه فکر میکنن نیستن! آستر یا همون نقابِ این افراد خیلی قشنگه اما امان از روزی که بخواد نقاب رو کنار بزنه اون وقته که کم کم همه از دورُ برش دوووور میشن!

بدبختی زمانیِ که آدمایی از دسته ی اول گیرِ آدمایی از دسته ی دوم بیوفتن..واااای بحالشونِ!!!

اما خوش بحال اونایی که نقاب شناسن..نقاب شناس ینی چی!!! نقاب شناس به کسی میگن که در دیدار اول یا فوقش دیدار دوم عیارِ دسته ی دوم دستشون میاد یعنی قشنگ متوجه میشن که طرف چند مَنه!!!!

مامان بنده هم جزو افراد نقاب شناسِ ! یه زمانی که اینجانب خیلی ساده تشریف داشتم به مامان میگفتم که ،مامان انقد بدبین نباش!شایدم طرف این مدلی نباشه حالا!! اما من زمانی متوجه نقابِ طرف میشدم که دیگه خیلی دیر بود و من میموندم و یه عالم پشیمونی بخاطر این همه خوش بینی یا شایدم سادگی!

یه زمانی من خیلی ساده بودم..فک میکردم عالم و آدم جزو دسته ی اولن و هیچ دسته دومی ای وجود نداره اما واقعا اشتباه میکردم..درمورد همههه چی جنبه ی مثبتشو در نظر میگرفتم تا دلتون بخواد هم ضربه میخوردم..در حدی بودم که یه نفر با دو سه بار دیدنم متوجه میشد چه آدم خوش خیال و خوش بینیم!!!

اصلا اعتقادم این بود که برای رشد و پیشرفت باااااید خوش بین بود..بد بینی هیچی جز ضررِ روحی و روانی نداره! اما هر چی که بزرگتر شدم فهمیدم که اصلا هم این نیس!یاد گرفتم خوش بینی تا یه حدی خوبه! اینقدری خوبه که بقیه ازت سوء استفاده نکن! یاد گرفتم توی وجود هر کسی واقعا مقداری بدبینی لازمه!ولی باز باید در حدی باشه که به شخصیتش آسیب نزنه! اما مهم ترین چیزی که یاد گرفتم این بود که به جای جوونه زدن خوش بینی یا بدبینی سعی کنم واقع بینی رو هرچه بیشتر توی وجودم رشد بدم...یا به عبارتی «منِ حقیقی» رو واقع بین تر کنم!!!

اما واسه یه فرد احساساتی، واقع بین شدن کار بسیار بسیااار سختیه و نیاز به تمرین زیااد داره..اینکه با قلب جلو بری یا با مغز ، یه کار محال نیست اما خب مثل یه جنگه!جنگِ بین قلب و مغز!!

ولی  قرار هم نیست از بین این دوتا یکی رو کنار بزارم  سعی میکنم منطقی باشم با چاشنیِ احساسات!

یادم باشه که یه دختر هیچوقت نمیتونه تمام قلب و احساساتش رو کنار بزاره!!!

شما «منِ حقیقی»تون رو چطور پرورش میدین؟یا اینکه چطور پرورش دادین؟؟!!!


بسیار سفر باید..

سلام!

و ما نیز بازگشتیم از مشهد..

خیلی خیــلی خوب بود..خدایا شکرت!

هرطور خواستم تو طول سفر پست بزارم اصلا نمیشد..منم بی خیالش شدم تا برسم خونه و بعد بنویسم..

چون خیلی بهم خوش گذشت دلم خواست شما هم تو اون حال و هوا باشید

برای همه ی دوستای وبلاگیم هم بسیار دعا کردم..ان شاالله که برآورده به خیر بشه!!


عکس اول

عکس دوم

عکس سوم


بسیار سفر باید تا پخته شود خامی..خوبه که ادم با تور سفر کنه یا کلا با یه عده ناآشنا سفر کنه..حسی که بار اول از دیدنشون داری زمین تا آسمون فرق میکنه با حسی که اخر سفر بهشون پیدا میکنی! یه عده خودشونو خوب نشون میدن اما کم کم ادم میفهمه نه بابا به اون خوبی هم نیستن..یه عده هم یه حس بدی بهشون داری اما به مرور زمان متوجه میشی خیلی خوش قلبن و اروم..توی طول سفر کمتر ادمی پیدا میشه که خوده کاملش رو نشون نده..سطح آرامش و عصبانیت..مقدار صبر و حوصله..خودخواهی و گذشت..خوش خلق و بدخلقی و خیلی چیزای دیگه...

یه عده ای هستن کل سفر یه مدلن..مثلا اگه بداخلاقن از اول سفر نق نق میکنن اگه صبورن تا آخرِ مسافرت همه ی خوبی ها و بدی ها رو تحمل میکنن..اما یه عده ای هم هستن که تا وسطای سفر خوبن از وسط به بعد یه قالب دیگه از خودشون رو به نمایش میزارن..اون موقع ست که آدم سعی میکنه کمتر دور و بر اونا آدما باشه یا حداقل برخوردی باهاشون داشته باشه..

سفر یه خوبی بزرگی که داره اینه که همه یا بخش زیادی از خصوصیات یه نفر رو میتونی بشناسی و درک کنی!

میتونی بفهمیشون چون توی سفر ممکنه هر اتفاقی بیفته..و اینجاس که میتونی واکنش های متفاوت آدم ها رو نسبت به اون اتفاق ببینی!! و خوش بحال آدمی که از پسِ همه ی اتفاقای سفر با موفقیت بر بیاد و وجه ی خوبی از خودش برای کسایی که ازش انتظار دارن به جا بزاره!!!


+یه کمی گنگ نوشتم میدونم..اما خب خودم خواستم گنگ باشه..خواستم بنویسم که بمونه برام..


+کاش آب و هوای ما هم به خوبی آب و هوای مشهد بود..کاش این همه اینجا گرم نبود که من دو هوائه بشم و الانم سرما بخورم...کاش هیچ حساسیتی وجود نداشت..بخصوص خارش که امان از روزگارم درآورد...تا حالا کسی رو دیده بودین به مشهد حساسیت داشته باشه :||||...اگه ندیدین بدونید که وجود داره یه نمونه بارزش منم :))...اما من که کم نمیارم..حساسیت و این صوبتا هم سرم نمییییشه ! هزار نوع حساسیت هم که داشته باشم بازم با افتخار میرم به دیدار آقا


+حورا رفتی؟؟ ینی واقعا رفتی دیگه؟؟! اگه منو میخونی هنوز بدون که از دستت عصبی و ناراحتم..خیلی زیاد!!!!!! :(((


+با اینکه دو روزه برگشتیم ولی خیلی دلم تنگ شده..پس کی دوباره میریم ؟؟؟؟!!!!!

تجربه نشون داره..سخت ترین لحظه ی مسافرت به مشهد اون لحظه آخرِ که قراره نگاهت از گنبد آقا برداشته بشه..من که نصف مسیر راه تا هتل رو گریه کردم..


+الهی به زودیه زوووود قسمت همتون بشه برین کِیـــــــــف کنید


سفرِ مجدد

دارم میام پیشت جاده چه همواره...

جاده چقدر بوی عطر تو رو داره!


تا میخواستم شروع کنم به نوشتن درموردش یهو این آهنگ تو ذهنم شروع به خوندن کرد!!

داریم میریم سفر..مشغول جمع و جور وسایلیم!


یادتونه دو سه ماه پیشم مسافرت بودم؟!بازم دارم میرم همونجا..با همون شرایط !

بازم آقا طلبیدن مارو..

آخه یه نفر چقدر میتونه دوست داشتنی و مهربون و عزیز باشه ؟! چقدر میتونه لطف داشته باشه به بقیه.. آخه چرا در هر شرایطی میتونه آدمو آروم کنه؟؟؟!چقدر حتی اسمش میتونه آرامش بخش باشه؟!

پیش اومده در اوج ناراحتی و عصبانیت دیدن عکس حرمش یا حتی اسمش تونسته آرومم کنه و لبخند بشونه رو لبام

خیلی خوشحالم!خیلی خیلی !!چون در عرض سه ماه دوبار طلبیده شدم و میرم مشهد.. واقعا اینو یه افتخار میدونم برای خودم...

ممنون که همیشه وجود معجزه رو بهم نشون دادید آقا جان و ممنون تر که از کودکی تنها کسی که به حرفام کاملا گوش میداده شما بودی..اینو با تک تک سلول هام درک کردم که میگم..و حالا میفهمم که چقدر قلبتون بزرگه و چقدررر میتونم بهتون اعتماد داشته باشم..بیشتر از هرکس دیگه ای..

ممنون که به ایران اومدید..

ممنون که دلگرمی هستید در هر شرایطی!

ممنون که انقدر قوت قلبین...


خدایا شکرت :)


+خیلی به یادتونم اونجا..به یاد همتون!!دعاتون میکنم :))

نامه ای برای فاطمه غیاثی !

نامه ای به فاطمه غیاثی عزیز:


سلام فاطمه جان!

حالت در دنیای جاوید چطور است؟!

حس میکنم که روزگار خوشی را میگذرانی!!!لااقل روزگاری خوش تر از روزگار ما !

از دنیای جاوید چه خبر؟؟ همه چیز روبه راه است؟؟!!!

در دنیای فانیِ ما هم که هرکس مشغول خود و درگیر ادامه ی حیات...

ما هم که مراحل اخر کنکور را پشت سر گذاشتیم... و تمام !

اما تو...

نمیدانم حکمتش را...اما شاید صلاح این بود که فقط تلاش کنی..تلاش کنی برای هدفی که شاید هیچوقتِ دیگر مهم نباشد...

اما اینکه تو تمام تلاشت را کردی مهم است..خیلی مهم !!!

کنکور95 و مشتقاتش امروز برای همه تمام خواهد شد...فقط نتایج اصلی باقی میماند !

اما غم از دست دادن تو و روز پرکشیدن تو و کنکور انسانی 95 هیچ گاه برای خانواده ات تمام نخواهد شد...

دو روز دیگر نبودنت در این دنیای فانی چهل روزه میشود..و چه غم انگیز است 38 روز نبودنت !!!

هیچکس این حجم سنگین غم خانواده ات را نمیتواند درک کند...هرچند سخت..میتواند تصور کند...اما درک نه !!!


به نظر خودت این گونه رفتن چطور بود؟؟؟ خوب یا بد ؟!

صحبت کردن درمورد اتمام زندگی سخت است !!

سخت است بگویم اتفاقا این گونه رفتن خوب بود...خوب بود که بعد از رها شدن از سختی..سبک شدن این بار از روی دوشت پر کشیدی!سخت است یکسال تمام منتظر روزی باشی و ندانی همان روز مهلت زندگی کردنت برای همیشه تمام میشود...سخت است هنگام ازادی از قفس، شکار شدن..خیلی خیلی سخت...

اما شجاعانه میخواهم بگویم خوشا به حالت که امتحان زندگی را پس دادی و رفتی !در اوج پر کشیدی !!!

*روحت در قرین آرامش فاطمه ی عزیزم


+اگر امکانش هست برای فاطمه غیاثی یک صلوات و فاتحه بخونید !

ممنونم :)

فوق العاده ترین های من!

بنظرم هرکسی تو زندگیش به یه تعداد آدم احتیاج داره که مُسکّن درداش باشن..یه سریا که تو سخت ترین شرایط بتونن ارومت کنن..حرفاشون نه از روی ترحم باشه نه از روی حسادت...حرفایی از جنس خودش از جنس خودت...خوشحالم که یه تعداد از این آدمای خالص توی زندگیم هست که موقع سختی کنارمن..ادمایی که وقتی پیششونم از ته دلم میخندم باهاشون..ادمایی که بعد از پدر و مادر و خواهرم، عزیزترین های من هستن...هم خون نیستیم حتی نسبت فامیلی هم نداریم اما قلب هامون از هر چیزی که فک کنید به هم نزدیک تره..وقتی توی شرایط سخت قرار میگیریم بقیه بیشتر از خوده اون طرف استرسشو داره..مدام پیغام و تماس که چی شد چی بود خودت چطوری...بیشتر از هرچیزی خوشحالم که این تعداد توی زندگی منم هستن...نه من نه هیچ کدوم از اونایی نمیدونیم چطور توی زندگیِ هم پیدا شدیم فقط میدونیم الان به نقطه ای رسیدیم که حس های همدیگه رو بهتر از خودشون میدونیم...طوری همو درک میکنیم که فک نکنم هیچ بنی بشری نتونه درکمون کنه...خدایا ممنون که درست موقعی که یه شکست دوستیِ شدید داشتم سروکله این افراد توی زندگیم پیدا شد..افرادی به نام «دوست»...

دوستایی که واقعا دوستن...دوستیه خودشونو ثابت کردن...امیدوارم توی زندگیه هرکسی یه تعداد دوست وجود داشته باشه..الهی آمین

دوست که میگم دوستای معمولی نه هاااا!!!

دوستایی که میفهمن قلبت رو..میفهمن ذهنت رو..میفهمن و درکت میکنن

خیلی خوشحال تر از داشتن دوستایی به این پاکی، بودن همچین ادمیه!!!!! ان شاالله بتونم منم یکی از همین دوست ها باشم



+و ما همچنان عاااشقِ طراحِ لباس بودنیم و یه زمانی به دنبال علاقه ی خویش میرویم..

+شایدم انتخاب رشته م رو در راستای همین طراحی لباس انتخاب کنم..چون اصلا دوست ندارم علاقه و احساساتم قربانیِ حرف ها و اجبار بقیه بشه...

+در حال گرفتن تصمیمات عجیبی هستم که این نوع تصمیمات جدا از پریسای مظلوم بعیده...و یاران من (همون یه سری دوست) قطعا حمایتم میکنن!!! :)))

+سخنی با یاران: با اینکه هیچوقت شما این کلمات رو نمیبینید باز هم مینویسم..باز هم از خالص بودن و فوق العاده بودنتون مینویسم..مینویسم که چقدر دوستون دارم...شماهایی که در هر حالتی باعث خشنودیم میشید... «نونِ» من:کسی که همیشه راهنمام بوده و منطقی ترین منه و البته باحال ترینِ گروهمون... «میمِ» من: عروس خانومِ گروهمون کسی که چندین سال کنارم مینشست و هوامو داشت و داره... «نونِ2» من:اولین کسی که باهاش دوست شدم از بین افراد گروه و بانمک ترینه و همینطور کنجکاوترینِ گروهمون... «رِ» من:صمیمی ترینِ من و کسی که بیشتر از خودش نگران بقیه ی ماست و نازدارِ گروهمون... «شینِ» من: کسی که اگه دو ساعت ازش خبر نداشته باشم طوری دل تنگش میشم که انگار یه چیزی رو کم کرده باشم و همینطور رازدارترینم و خوش خنده یِ گروه.... تک تک تون رو بی نهاااایت دوست دارم و قربونتونم میرم عزیزای دلم


ارزو دارم براتون که بهترین دوستای دنیا دوستای شما باشن..الهی آمین